بروکسل، ۵ فوریه ۲۰۲۵ میلادی (۱۷ بهمن ۱۴۰۳ شمسی) به گزارش خبرگزاری دولتی «آرمِن پرِس»: «تریتا پارسی» بنیانگذار و مدیر اجرایی موسسه " Quincy Institute " آمریکا، در چارچوب گفتگوی خود با خبرنگار «آرمِن پرِس» در بروکسل به تحلیل تاثیر تحولات اخیر خاورمیانه بر قفقاز جنوبی، سیاستهای ایران در جهات مختلف و همچنین منافع آمریکا در منطقه قفقاز جنوبی و به ویژه ارمنستان پرداخته است.
سوال: تحولات اخیر خاورمیانه چه تاثیری میتواند بر قفقاز جنوبی داشته باشد؟ چگونه ایران به پویایی در حال تغییر در قفقاز جنوبی نگاه میکند، بهویژه با توجه به اقدامات جمهوری آذربایجان در قرهباغ و روابط رو به رشد آن با اسرائیل؟
پاسخ: چندین عامل در این راستا وجود دارد. از یک طرف، بدون شک ایرانیها ضربات مهم و قابل توجهی خوردهاند و در حال حاضر موقعیت ایران ضعیفتر از قبل است؛ این امر یکی از دلایلی است که موجب شد ایران در مسئله ارمنستان به نوعی عقبنشینی کند و تا حدی از مواضع خود در این زمینه کاسته شود.
البته، شکست ارمنستان در مقابله با جمهوری آذربایجان نیز راه را برای این عقبنشینی هموار کرد. با این حال، اگر ایران و روسیه به این اندازه ضعیف نمیشدند، نتیجه بهنظر من متفاوتتر از این میشد.
اما اکنون این یک واقعیت است. از سوی دیگر، ایرانیها باید استراتژی خود را در این موقعیت بازنگری کنند. ایران پیش از این سرمایهگذاریهای زیادی حتی برای نفوذ در لبنان کرده بود، در حالی که اکنون منطقهای که بسیار به آن نزدیکتر است، در معرض تهدید قرار گرفته است.
آیا ایران اولویتهای خود را دوباره تنظیم خواهد کرد؟ آیا ایران تلاش خواهد کرد تا دوباره موقعیتهای خود را در سوریه تثبیت کند یا منابع خود را به سمت حفاظت از منافعش در قفقاز جنوبی هدایت خواهد کرد؟ این نیاز به رویکردی کاملاً متفاوت دارد.
ایران احتمالاً در این رویکرد در نظر خواهد گرفت که مشارکت ایران در درگیریهای اسرائیل-فلسطین باید به عنوان عاملی حواسپرتی نه یک گام مفید و کمککننده در نظر گرفته شود.
سومین عامل نیز وجود دارد. اگرچه روابط ایران و ترکیه همواره تحت تنش بوده است، اما این روابط در عین حال همواره از بلوغ بیسابقهای برخوردار بوده است. از منظر تاریخی، این یک رابطهای است که در آن ۱۹ جنگ تنها بین صفویان و امپراتوری عثمانی رخ داده است. و این تنها مربوط به آن دوره است.
اگر به عقبتر برگردیم ، میتوان نمونههای لشکرکشی از زمان حملات کوروش کبیر، فتح لیدیا و ... را ذکر کرد.
بنابراین، هر دو طرف میدانند که دیگری یک قدرت بزرگ منطقهای است و نمیتوان به رویکردهای حداکثری دست زد و باید رویکردی واقعبینانه اتخاذ کرد. آنها بخشهای خوب و بد روابط خود را تفکیک کردهاند: ممکن است در سوریه دعوا و درگیری داشته باشند یا حتی بجنگند، اما در جاهای دیگر همکاری کنند. آنها اجازه نمیدهند که یک مسئله تمام روابطشان را تعیین کند.
با این حال، اکنون تغییرات قابل توجهی در توازن قدرت ایجاد شده است. از یک طرف، اقداماتی که جمهوری آذربایجان در قرهباغ انجام داد و از سوی دیگر آنچه که ترکیه در سوریه انجام داده است. گروه «هیئت تحریر الشام» تصور میکرد که فقط حلب را تصرف خواهند کرد، اما در حقیقت تمام سوریه را به دست آوردند. این به چه معناست برای خواستههای اردوغان؟ این مسئله چه تأثیری بر نگرانیهای دیرینه ایران میگذارد؟ نگرانیهایی که مبنی بر این است که اردوغان نئو عثمانی است و تلاش واقعی برای بازسازی موقعیتهای ترکیه و همزمان در کنار به حاشیه و بیرون راندن ایران وجود دارد؟ اگر اینطور باشد، آیا این به رویکردی تهاجمیتر از سوی ترکیه در قفقاز منجر خواهد شد؟ و این چه تأثیری بر دو عامل دیگر خواهد داشت؟ آیا ایرانیها همچنان میتوانند به خود اجازه دهند که در لبنان فعال باشند؟ آیا آذربایجان تهاجمیتر خواهد شد؟
طبق مشاهدات من، ترکها بهوضوح از جمهوری آذربایجان حمایت میکنند، اما آذربایجانیها تهاجمیتر از آن چیزی هستند که ترکها میخواهند. علاوه بر این، یک عامل دیگر وجود دارد که وضعیت را پیچیدهتر میکند. جمهوری آذربایجان کاملاً از نظر نظامی به اسرائیل وابسته است. آنها روابط بسیار نزدیکی با اسرائیل دارند، در حالی که ترکیه و اسرائیل در مسئله فلسطین اختلاف دارند. این نیاز به انعطافپذیری بالایی دارد تا از بروز رویارویی یا حداقل افزایش تنشها جلوگیری شود.
سوال: چگونه این امر بر رویکرد ترکیه تاثیر خواهد گذاشت؟
پاسخ: من از منابع غیررسمی، اما از افرادی که به دولت و مقامات ترکیه نزدیک هستند، شکایتهایی شنیدهام که اذعان میکنند آذریها «اینقدر به طرز احمقانهای یا کودکانهای طرفدار اسرائیل هستند» که آنها مقداری نگرانی و عصبانیت خاصی در این رابطه دارند. در نتیجه همه این مسائل، امروز ایران را در موقعیت ضعیفتری نسبت به گذشته قرار داده است. مناطقی که آنها قبلاً آن را آرام و امن میدانستند، اکنون فعال شدهاند. مناطقی که آنها تصور میکردند از امنیت کافی برخوردارند، مانند سوریه، اکنون از دست رفتهاند.
در نهایت، یک عامل مهم دیگر وجود دارد: مهمترین اولویت برای ایران در حال حاضر امضای توافق یا انعقاد معامله با ایالات متحده آمریکا است. این توافق اولویت اصلی ایران خواهد بود. اما جالب این است که ایالات متحده آمریکا در این باره چه موضعی اتخاذ خواهد کرد. زیرا ایالات متحده آمریکا ممکن است در این زمینه بیشتر به ایران و ارمنستان نزدیک شود تا به ترکیه و آذربایجان.
بنابراین، منطقه بهطور کلی در وضعیت ناپایداری و بی ثباتی قابل توجهی قرار دارد، و عامل آمریکایی میتواند به همراه خود هم چالشهای جدید و هم فرصتهای جدید به ارمغان بیاورد.
سوال: بله، ایالات متحده آمریکا به طور سنتی بر مسیرهای انرژی و متحدان ناتو مانند ترکیه تمرکز داسته است. هدف ایالات متحده آمریکا در قفقاز جنوبی امروز چیست و به ویژه در زمینه امنیت مرزی ارمنستان چه منافع و اهدافی دنبال می کند؟
پاسخ: به نظر من، این رویکرد از دولت بایدن میآید. این یک بازی سیاسی بود که به او فرصت داد تا مسائل جدیدی را در مناطقی که به مرزهای روسیه نزدیک است، ایجاد کند؛ چیزی که دولت بایدن، مستقل از بحران اوکراین، آن را ارزشمند میدانست. من مطمئن نیستم که این رویکرد برای ترامپ و تیمش همانقدر ارزشمند باشد. اما دقیقاً به دلیل اینکه این موضوع برای آنها اهمیت چندانی ندارد، ممکن است به طور کلی توجهی به آن نکنند و سیاستهای قدیمی ممکن است به طور خودکار ادامه یابد.
به طور کلی، فکر میکنم وضعیت به اندازه کافی مبهم است. من هیچ اظهارنظر ملموس و مشخصی در مورد آنچه ترامپ قصد انجام آن را در مورد ارمنستان و آذربایجان دارد، نشنیدهام.
سوال: با این حال، آیا میتوانیم به وضوح و مشخص تعیین کنیم که ایالات متحده آمریکا در قفقاز جنوبی چه منافع خاصی دنبال میکند، به ویژه در نزدیکی مرزهای ارمنستان؟
پاسخ: به نظر من، در اینجا عاملی به نفع ارمنیان وجود دارد. در تیم ترامپ، بسیاری از افراد خود را به عنوان ملیگرایان مسیحی معرفی میکنند. نمیدانم که آیا خودشان تا آخر متوجه میشوند که این به چه معناست یا خیر، اما این بدین معنی است که عامل مسیحی-مسلمان در درگیری ارمنستان و آذربایجان، که برای دولت بایدن هیچگونه اهمیتی نداشت، ممکن است به یک مسئله مهم برای دولت ترامپ تبدیل شود، اگر آنها به این موضوع توجه کنند. این یکی از مسائلی است که تیم ترامپ گاهی اوقات در آن پافشاری کرده پیگیر بوده است، هرچند که پیگیر بودن و ثبات معمولاً جزو ویژگیهای آنها نیست. اما حدس میزنم که فدراسیون ارمنی برای عدالت و دموکراسی و گروههای دیگر تلاش خواهند کرد که از این وضعیت بیشترین استفاده را ببرند. آنها در برخی مسائل تأثیر زیادی دارند، بنابراین تعجب نخواهم کرد اگر تغییراتی ببینیم. اما اولین سوالی که همچنان باقی میماند این است که آیا این موضوع در واقع در دستور کار آنها اولویت خواهد داشت؟
سوال: حتی بسیاری از کارشناسان ایرانی معتقدند که موضع دولت آذربایجان به طور چشمگیری تغییر کرده است و به هیچ وجه سازنده نیست، به ویژه پس از تحولات خاورمیانه. نظر شما در این مورد چیست؟
پاسخ: به نظرم یکی از دلایلی که ایران اکنون تلاش میکند روابط خود را با آذربایجان بهبود بخشد، دقیقاً برای جلوگیری از اقدامات بی عاقلانه و بیمحابای دیگران است.
سوال: یعنی ممکن است می توانند گام های بی پروا بردارند و اقدامات نسنجیده انجام دهند؟
پاسخ: بله، قطعاً. دولت علیاف نه تنها از سوی دشمنانش، بلکه حتی از سوی دوستانش نیز به عنوان یک بازیگر بالغ و مسئول شناخته نمیشود. این نکتهای است که تقریباً همه بر آن اتفاق نظر دارند. علاوه بر این، وابستگی شدید او به اسرائیل و روابط نزدیکش با این کشور احتمال این را افزایش میدهد که اسرائیل او را برای برداشتن گام های خاصی به عنوان بخشی از درگیری گسترده تر ایران و اسرائیل تحت فشار قرار دهد.
سوال: مسئله بسیار مهم دیگری که مستقیماً با ایران در ارتباط است، طرح موسوم به «کریدور زنگِزور» است. به نظر شما، ایران تا چه حد برای حفظ مرز خود با ارمنستان مصمم است؟ ایران چه واکنش نشان خواهد داد اگر آذربایجان تلاش کند طرح «کریدور زنگِزور» را که رئیسجمهور علیاف بهطور مکرر آن را بهعنوان تهدید مطرح میکند، به اجرا درآورد؟ آیا «کریدور زنگِزور» برای ایران خط قرمز است؟
پاسخ: این موضوع در حوزه تخصصی من نیست، اما به نظر میرسد که این مسئله یا خط قرمز است، یا بسیار به خط قرمز نزدیک است. چرا که از نظر تاریخی این مسئله همیشه یک خط قرمز بوده است. بله، ایران ضعیف شده است، اما اگر از این نقطه عقبنشینی کند، نگرانی وجود دارد که مسائل دیگری که پیشتر خط قرمز محسوب نمیشدند یا حتی قابل بحث نبودند، به مسائل قابل طرح و بحث تبدیل شوند.
در نتیجه، ما قبلاً شاهد آن بودهایم که چطور ایران مجبور شده از سوریه عقبنشینی کند. اگر این به یک فرایند زنجیرهای تبدیل شود، بسیار خطرناک خواهد بود. یک مسئله این است که عقبنشینی استراتژیک انجام دهید و آن را توقف کنید، اما اگر این فرایند به یک واکنش زنجیرهای غیرقابل کنترل به همراه تلفات متعدد همزمان در جبهههای مختلف تبدیل شود آنگاه ایران مجبور خواهد بود منابع زیادی را برای حداقل یک جبهه متمرکز کند تا وضعیت را برگرداند.